که بماند از ما

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

من به راه خود باید برومکس نه تیمار مرا خواهد داشتدر پر از کشمکش این زندگی حادثه‌بارگرچه گویند نهاما؛هر کس تنهاستآن که می‌دارد تیمار مرا، کار من استمن نمی‌خواهم درمانم اسیرصبح وقتی که هوا شد روشنهرکسی خواهد دانست و به‌جا خواهد آورد مراکه در این پهنه‌ور آب،به چه ره رفتم و از بهر چه‌ام بود عذاب... که بماند از ما...ادامه مطلب
ما را در سایت که بماند از ما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : itsmeee بازدید : 82 تاريخ : پنجشنبه 15 دی 1401 ساعت: 20:26

لبخند، اشک، آغوش، آخرین نگاه... این تصویر پیوسته در حافظه فرودگاه... از رفتن، آمدن، هرگز نیامدن، هرگز نرسیدن... از دست تکان دادن‌ها و دل‌ کندن‌ها، از "رسیدی حتما زنگ بزن"ها و تلفنی که هیچ‌گاه زنگ نمی‌خورد... از "مراقب خودت باش" تا "خیلی دلم براتون تنگ میشه..."از هزار گفته و ناگفته چگونه می‌توان نوشت؟ آنگاه که کلمات عاجز می‌شوند؛ که چگونه لبخندت را ترسیم کنند؟ چگونه آخرین نگاه عاشقانه را معنا کنند؟ چگونه میان اشک و فریاد و آشفتگی سر برآرند و ۱۷۶ داستان ناتمام را بنویسند؟ ۱۷۶ لحظه! ۱۷۶ دوستت دارم! ۱۷۶ بوسه! ۱۷۶...آنگاه که امید در شعله‌ها می‌سوزد و ترکش بر تن آرزو می‌نشیند و لبخندی درون گرداب ترس محو می‌شود، آنگاه که در ۲۴ ثانیه ستاره‌ای میان آسمان شعله می‌کشد و از دامانش هزاران هزار ستاره زاده می‌شود؛ که این شب سرد و تیره را روشن سازد...آری! مرگ چهره‌های گوناگی دارد! گاهی شبیه توپی است که در کودکی در خیابان به دنبالش می‌دود، گاهی موج بلندی است که آرام می‌گیرد، گاهی پالتویی بلند بر تن و پوتینی سیاه در پای دارد و گاهی از میان جوهر قلمی جاری می‌شود.پروازتان را به خاطر سپرده‌ایم و با پروازتان سقوط کرده‌ایم؛ آری! ما در اعماق خویشتن سقوط کرده‌ایم و از خاکسترمان دوباره برخاسته‌ایم... که بماند از ما...ادامه مطلب
ما را در سایت که بماند از ما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : itsmeee بازدید : 100 تاريخ : پنجشنبه 15 دی 1401 ساعت: 20:26